خلوص

خلوص

برخی مدیران خود را مرجع صحت و درستی همه چیز می‌دانند

پنج شنبه شانزدهم 10 1400

حشمت‌الله قنبری در شرح بخش‌هایی از نهج‌البلاغه با بیان اینکه یک وظیفه زمامداران انتخاب درست و دقیق مدیران است، گفت: برخی مدیران خودشان را مرجع صحت و درستی همه چیز می‌دانند و در هر موردی اظهار نظر می‌کنند و هر رطب و یابسی را هم به هم می‌بافند و بعد اطرافیان می‌گویند که عجب انسان فاضلی است.

به گزارش ایکنا، حشمت‌الله قنبری، پژوهشگر تاریخ اسلام، شب گذشته ۱۰ دی در برنامه تلویزیونی «هدی»، که از شبکه قرآن و معارف سیما پخش شد، به شرح بخش‌های دیگری از نهج‌البلاغه پرداخت که در ادامه متن سخنان وی را می‌خوانید؛

بحث درباره خصوصیات دبیران و صاحبان اسرار و دبیرخانه‌های محرمانه و کُتاب است که معاهدات داخلی و بین‌المللی را تنظیم می‌کنند. این یک کار اساسی است و اگر آنان از بالاترین صلاحیت‌ها بی‌بهره باشند، ممکن است عزت یک ملت را لکه‌دار کنند و احترام نظام اسلامی را از بین ببرند. بنابراین انتخاب آنان امر بسیار مهمی است؛ از این ‌رو حضرت امیر(ع) در ادامه یکی از فرازهای نورانی عهدنامه مالک اشتر امر می‌کند که در هنگام استفاده از اختیارات خود در اداره امور و در انتخاب و گزینش دبیران و نویسندگان و کتّاب و صاحب‌منصبان نقطه اتکایت به داشته‌های خودت نباشد؛ یعنی تصور نکن که چون مالک اشتر هستی، می‌توانی دست به انتخاب بزنی.

هشدار حضرت امیر(ع) درباره نفوذ متملقان

همچنین حضرت امیر(ع) فرمود که ای مالک، برخی از آدم‌های دولتی و مردان دولت برای به دست آوردن دل صاحب‌منصبان، ظاهرسازی و خوش‌خدمتی‌ می‌کنند. ولو اینکه حضرت امیر(ع) این را به عنوان یک نظام الگو برای زمامداری دینی بیان می‌کند، اما مخاطب مستقیمش مالک اشتری است که در تمام زندگی‌اش یکبار هم به روی تملق لبخند نزده است. مالک، فقیه در دین و یک سیاست‌مدار و فرمانده شجاعی است و محور مقاومت دین در حوزه حضور مالک اشتر معنای دیگری برای حضرت امیر(ع) پیدا می‌کند، اما امام(ع) می‌فرماید که مراقب نفوذ متملقان باش؛ یعنی هر وقت که ریاستی به دست می‌آید و قدرتی وجود دارد عده‌ای خوش‌خدمتی را انتخاب نمی‌کنند، بلکه به خودنمایی و تظاهر روی می‌آورند. امام(ع) می‌فرماید که در حرف‌های آنان نه خیرخواهی وجود دارد و نه امانت‌داری.

برای عمل به وظیفه کارگزاری، خیرخواهی لازم است. مسئولی که ضامن دنیا و قیامت مردم است نیاز به کسی دارد که خیرخواه او باشد. این آدم زمانی می‌تواند به خیرخواهی‌اش جامه عمل بپوشاند که به قدرت تجربه بتواند به مقام مافوق و رئیس و کسی که مسئولیت دارد اضافه کند. اگر کسی دست به تملق بزند یعنی خیرخواهی را بلد نیست و دیگر اینکه امانت را ضایع می‌کند؛ چون همین مدیر هم سرمایه کشور است. اگر کسی را در جایگاه بالایی قرار می‌دهند و بعد این جایگاه از بین برود؛ یعنی سرمایه مردم از بین رفته است. کسی می‌تواند این سرمایه را حفظ کند که هم خیرخواه باشد و هم خیرخواهی کردن را بلد باشد. اگر این‌طور نباشد مطمئن باشید که بخش مهمی از انرژی مقام مسئول و رئیس و والی باید صرف جبران خسارت‌های آنان شود.

اختیارات مدیریتی و چالش‌های آن

نکته مهم اینکه موضوع اختیارات و حدود اختیار و استفاده و اتکای اختیار برای انتصاب کارگزار و مدیران و ادارات دولت‌ها همیشه یکی از چالش‌های پیچیده مدیریتی بوده است. موضوع اختیار در عین سادگی و روشنی، عامل بخش مهمی از کامیابی‌ها یا انحرافات است. تصمیم‌گیری‌ها در سایه این اختیارات و نیز اداره امور و... در چارچوب فهم درست از مفهوم اختیار است. برخی مقامات و مدیران ظرفیت و جرئت استفاده از اختیارات قانونی خود را ندارند اما به حقوق و امکانات دسترسی دارند و مهم‌تر از آن رزومه‌ای برای مراتب بعدی‌شان است. وقتی این آدم مسئولیتی را بپذیرد، کار به سرانجام نمی‌رسد یا خدمات مدیریتی آنها گران تمام می‌شود و رضایت از عملکرد وجود ندارد و اسباب پریشانی حاصل می‌شود.

برخی مدیران خودشان را مرجع صحت و درستی همه چیز می‌دانند و در هر موردی اظهار نظر می‌کنند و هر رطب و یابسی را هم به هم می‌بافند و بعد اطرافیان می‌گویند که عجب انسان فاضلی است، اما در خلوت این حرف را نمی‌زنند، بلکه حرف‌هایی می‌زنند که در سیاهی قلبشان وجود دارد و امام(ع) در این راستا روشنگری می‌کند. این دسته بدون اعتنا به قوانین و شناخت وظایف، در سراشیبی تکبر قرار می‌گیرند. حرفشان این است که اگر دیگران عاقل‌تر بودند آنها منصوب می‌شدند و حالا که ما را نصب کرده‌اند دلیلی بر عقل و درایت ماست. اگر دلیلی بر عقل و کمالات باشد، شکر این نعمت هم علم و آگاهی پیدا کردن و آشنایی با وظایف است. اغلب ممکن است آن انتخاب اشتباه باشد؛ چون ما بر اساس آنچه مقدور است انتخاب می‌کنیم و در جامعه قحط‌الرجال نداریم، بلکه جهل‌الرجال داریم.

در همه دولت‌ها افراد شایسته‌تری از آقایان مسئول وجود دارد، اما به هر دلیلی آن افراد در حوزه دید و اثر و نفوذ مقام مافوق قرار نگرفتند و ایرادی هم ندارد و می‌توانند فضای کار و خدمت را بازتعریف کنند، اما مدیران نوع دوم معمولاً با عزل و نصب‌های غلط یا تصمیم‌های نابجا و خودخواهانه و نیز بی‌اعتنا به عقل و اندیشه خیرخواهانه کارشناسان تصمیم می‌گیرند و عمل می‌کنند و نتیجه‌اش خسارت خواهد بود.

اختیار مفهومی خنثی است

حضرت امیر(ع) ضمن احترام به قلمرو اختیارات مالک او را با مفهوم اختیار آشنا می‌کند. اختیارات خیلی خوب است و کار را هم سنگین می‌کند اما مفهومی خنثی است و ارزشش را از جای دیگری می‌گیرد. هیچ مقام مسئولی بدون اختیار کافی نمی‌تواند به وظایف قانونی و شرعی خود عمل کند. خداوند نیز انسان را مختار آفرید و ذات اقدس خداوند اراده فرموده که انسان اراده داشته باشد؛ یعنی آدم باید با نظام حکیمانه خلقت هماهنگ باشد و ساز مخالف زدن خلاف عقل و خردمندی است؛ بنابراین از نگاه امام(ع) اعطای اختیار، ابزار حکیمانه برای جلوس بر مقامات ممتاز خلقت است و نه برای تکبر و بسط ید بی‌جا و خودکامگی. اگر اینطور باشد، فلسفه وجودی انسان به هم می‌خورد. جن و انسان برای عبادت خداوند آفریده شدند. حتمی است که تکلیف جن و انس این است، اما انسان باید به قدرت بندگی این تکلیف را انجام دهد. پس مختار بودن انسان‌ها در صنوف مختلف اعتبارش را از خردمندی می‌گیرد. هیچ آدم عاقل و جامعه پویایی امانت خود را دست آدم بی‌عقل و انسان‌های ناآگاه و نابرخوردار نمی‌دهد. اصولاً هویت، اعتبار و اثربخشی اختیار با اتکا به سایر ارزش‌های ثابت به دست می‌آید.

خداوند گل آدم را سرشت و این کار هم با دست قدرت خداوند انجام شد و با نفخه روح حیات پیدا کرد؛ یعنی آدم مخلوقی استثنایی است و این یعنی بدون تکلیف در دایره خلقت رها نشد والا تبدیل به یک موجود به درد نخور می‌شد؛ لذا آدم تا قبل از ماجرای هبوط، اختیارات خود را با اعمال و کردار حکمت‌آمیز زینت می‌داد و با هر عملی که در جوار رحمت خداوند انجام شد بر درجات او افزوده می‌شد و پس از هبوط هم راه بازگشت به مقام پیشین با رفتار و اختیار حکیمانه برای او حاصل شد. او ابتدا این‌طور بود که ظرف وجودش را سرشار از علم کردند؛ یعنی به او همه چیز را آموختند و بعد هم تحت تربیت قرار گرفت و او را برای استفاده بهینه از علم تربیت کردند.

علم نیز علم اختیارداری و احاطه بر هستی است و حد اعلای آن در سایه شناخت ائمه(ع) برای انسان تحصیل می‌شود؛ لذا اعطای علم، شایستگی ریاست را در اختیار آدم قرار داد. یکی از وظایف زمامداران انتخاب درست و دقیق است و گزینش هم باید از میان صالحان باشد. انسان علم مدیریت را به عنوان ودیعه الهی دریافت کرده و ممکن است در انتخاب یک نفر اشتباهی هم صورت بگیرد، اما قطعا در گذر زمان آثار اشتباه بودن انتخاب نمایان می‌شود و سپس، اصرار بر این انتخاب غلط از زشت‌ترین خیانت‌هاست؛ بنابراین در ماجرای آفرینش، وقتی آدم آفریده می‌شود و به او اختیار می‌دهند و او را به ملائکه عرضه می‌کنند؛ لذا وقتی آدم علم خود را به ملائکه ارائه کرد فرشتگان استادی او را قبول کردند. وظیفه‌شناسی و عمل به تکلیف الهی بر اساس اراده و اختیار، آدم را در جایگاه ممتازی قرار داد و موجب شد که مسجود ملائکه شود.

(0) نظر
X